زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه من از گاز
میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم،کامران که متعجب شده بود به
خانه ی دختر 7 ساله(سارا) میرود،وقتی کامران وارد میشود میبیند گاز
روشنه زیره گاز رو کم میکنه بعد سارا برای کامران یک لیوان شربت میاره
داخل شربت داروی بیهوشی ریخته بود،کامران با خوردنه شربت به خوابی
عمیق فرو میرود در همین لحظه سارا داد میزنه دارا بیا یه نفرسره کار
نظرات شما عزیزان: